...

یه تیکه از نگفته ها و گفته ها

...

یه تیکه از نگفته ها و گفته ها

عن در حکایت دی!

 دی ماه بود که آمد
و دیماه است و دلتنگ بودنهایی که نیست شده اند؛ اَم !

بعید است زنده باشم...


من از دل هم نجستم نجستم.کناری نجستم

تو هم هیچ هیچ هیچ بارم نکردی
تو آدم حسابم نکردی

توام هیچ هیچ هیچ یارم نبودی

توام هیچ هیچ هیچ کنارم نبودی! 

تو از یار غاری قراری نجستی
تو که هیچ هیچ هیچ بارم نکردی
تو که وای وای هیچ بارم نکردی
تو دیوار حائل بارم نکردی
تو زهر هلاهل یارم نبودی
تو اوج شمایل سوارم نکردی
تو گرداب حائل کنارم نبودی
تو آدم حسابم نکردی

من از دل کناری نجستم نجستم نجستم نجستم
تو هم هیچ هیچ هیچ بارم نکردی
تو آدم حسابم نکردی نکردی نکردی نکردی
تو هم باقالی بارم نکردی
هی...
خراج ملک ری پرداخت می کردم به زلفانت
خراج ملک ری پرداخت می کردم به زلفانت
من از ته با تو در آمیختم نازنین

تو هم هیچ هیچ هیچ یارم نبودی
تو هم هیچ هیچ هیچ کنارم نبودی

تو هم هیچ هیچ هیچ کنارم نبودی
تو هم هیچ هیچ هیچ...


  2سال پیش رفتم فیلم کد داوینچی بگیرم بعد یارو کلوپیه که کلاً با دفه قبلش که اینسپشن گرفتم ازش 2 باره دیدتم...میگه اول اینسپشنُ تریف کن ببینم اگه اونو فهمیدی اینُ بدم بهت! { حالا کلاً سر و ته یارو رم بذاری رو هم قد امریکن پای هم از سینما نمیفهمه هااا}
  الان یهو به ذهنم رسید بهش بگم بیاد بره تو کونم اجالتاً!

بازدم!

 نمیدونم چی شد که به این جایی که الان هستم رسیدم.... نمیدونم چی شد که اینی هستم که الان هست....

 دیگه خسته شدم... یَنی الان و در این ثانیه خسته نیستم...الان هیچ حسّی ندارم...امّا چن دقه پیش خسته بودم...

چرا و چرا باید انقد زندگیم تو ناهمواری باشه؟ یه آن شادِ شاد.چن دقه خسته؛یهو پر انرژی...یه آن غمگینِ غمگین...نمیدونم چی میشه....نمیدونم چی میشم....

 گم شده اون آرامشه چرا؟... گم شده اون احساسام چرا؟ اون خیال تخت...

حالا دیگه اما پشت همــــــــــــــــه ی رویاهام یه کابوس و هاله ی ترسه... ترس از . . . .

     

                         ________________________

بازدم....بازدم....بازدم....

 آروم باشم کاش...آروم بشم کاش..

           

آخرین شام

این آخرین شامه  

شمعارو روشن کن  

نبضت تو دستامه 

شمعارو روشن کن 

این آخرین شامه 

با تو سر یک میز 

این آخرین مهره 

از آخرین پاییز 

این آخرین لبخند 

آین آخرین بوسه 

بعد از تو این شب ها 

تکرار کابوسه 

شمعارو روشن کن 

شب دلهره داره 

باید برم اما 

عطرت نمیذاره  

فردای من بی تو 

تلخ و غم انگیزه 

شبو تماشا کن 

چه اشکی میریزه 

این آخرین لبخند 

این آخرین بوسه 

بعد از تو این شب ها 

تکرار کابوسه