-
ایرانم را چه شد...بر ما ببخش کوروش....
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1388 22:27
همانا که آمد شما را خبر..............................که ما را چه آمد ز اختر به سر از این مار خوار اهریمن چهـــرگان / ز دانایی و شــــــــرم بــــی بهرگـــــان نه گنج و نه نام و نه تخت و نـــژاد / همی داد خواهند گیتـــــــی به بــــاد از این زاغ ســاران بی آب و رنــگ / نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ هم آتـــــش...
-
هیچکس حواسش نیست...
شنبه 17 بهمنماه سال 1388 09:42
به نام آسمان که امروز دلش گرفته.نمیداند از چه گرفته.بغضش را فرو میخورد و باز فرو میخورد و باز... همه کار خودشان را میکنند.هیچکس حواسش به آسمان نیست.هچ کس نمیفهمد چه حالی دارد.حتی گنجشکها...آنها که در آسمان بزرگ شده اند ....جوانی کرده اند...عاشق شده اند و عشقبازی کرده اند. شادی کردند و پرواز کردند.آنها هم حتی حواسشان...
-
ما 5 نفر
چهارشنبه 14 بهمنماه سال 1388 17:04
بالاخره این دوتا نمره هم زدن خیالم راحت شد.این ترم هم به خوبی و خوشی گذشت...برا ترم جدید بیان رو باید با اشعری بگیرم مقدمات هم با امیدبخش. _سر ملاصدرا.....سر ملاصدرا؟ تو تاکسی میشینم. _سلام. دارم به اتفاقای که امروز برام افتاده حرفایی که زدم و شنیدم کارایی که انجام دادم و باید انجام بدم و .....فک میکنم.یه لحظه سکوتی...
-
خورده مطلبی در مورد کتاب جالب(چرا مسیحی نیستم).....برتراند راسل
یکشنبه 11 بهمنماه سال 1388 20:33
درود. اگه به فلسفه یا لا اقل کاوش تو مذهب علاقه دارید شاید از مطالب "ادامه مطلب" خوشتون بیاد. کتاب چرا من مسیحی نیستم ، درحقیقت متن سخنرانیای است که برتراند راسل در تاریخ ششم مارس 1927 در انجمن ملی غیرمذهبیان در شمال لندن ایراد کرد که به صورت جزوهای در همان سال چاپ شد و بعد از ویرایش پائول ادوارد، ویراستار...
-
روزهایی به نام تعطیلات...
دوشنبه 5 بهمنماه سال 1388 21:50
سلام. بالاخره پنج شنبه آخرین پروژه رو هم تحویل دادم.هنوز نمره ۲ تا از درسامو نمیدونم...برام زیاد مهم نیست ولی از لحظه ای که میخوام نمرمو ببینم بدم میاد.بزنن این دوتارم خلاص شیم.یه تعطیلات حدودا ۳ هفته ای دارم که البته ۴ روزش پر شد. تقریبا کلی کار دارم که انجام بدم هر چند بعضیهاش کوچیکن ولی خوب کلی هستن. باید برم یه...
-
تلخ زیبا
سهشنبه 15 دیماه سال 1388 14:23
سلام.این روزا کارای زیادی دارم که باید انجام بدم...اما روحم هنوز اونقدرا آروم نیست.نمیدونم خیلی وقتا لحظه ها در انتظار لحظه های آرومی که هیچ وقت نمیان ولی فکر میکینم تو راهن سپری میشن.این تراژدی زندگی نکردن لحظه هاست.باید تمرین کنم که لحظه هام رو زندگی کنم.خیلی وقتا دنبال اینم که آروم شم تا شروع کنم ولی باید تو همین...
-
این همه...بهر چه است؟
چهارشنبه 9 دیماه سال 1388 23:07
هی قلم و کاغذ رو دستم میگیرم که بنویسم ولی... مثلا همین الان کلی نوشتم یهو همه رو خط زدم.نه به این خاطر که قبولشون نداشته باشم یا نظرم عوض شده باشه...چون نمیدونستم اصا برا چی باید بنویسم.که چی بشه؟؟؟؟ یه مدته جواب این سوال تو زندگیم یه سکوت ممتده.فقط دارم میرم چون کار خاص دیگه ای نیست که انجام بدم.پس رفتن رو ترجیح...
-
عاشورا
شنبه 5 دیماه سال 1388 23:08
سلام...تاسوعا و عاشورا رو به همه شیعه ها تسلیت مگم. و یه جمله خیلی جالب از امام حسین: اگر دین ندارید ازاده باشید.
-
یلدای آریایی تان اهورایی
دوشنبه 30 آذرماه سال 1388 18:51
سلام.پاییزم داره میره...صدای خش خش قدماش...داره میره. پاییزم...منتظرت هستم و یلدایت را گرامی میدارم. پیشینهٔ جشن یلدا و جشنهایی که در این شب برگزار میشود، یک سنت باستانی است. ایرانیان باستان این شب را شب تولد ایزد مهر «میترا» میپنداشتند، و به همین دلیل این شب را جشن میگرفتند و گرد آتش جمع میشدند و شادمانه رقص و...
-
اولین سلام...
پنجشنبه 26 آذرماه سال 1388 22:16
سلام.این شروع کار وبلاگ منه.نمیدونم حتی یه نفر خواهد خوندش یا نه.این وبلاگ رو ساختم تا بعضی وقتا که دلم میخواد حرف بزنم با خودم....اینجا بزنم.حسن اینجا به اینه که اگه کسی هم حرفام رو خوند...احساس غریبگی باهاش نمیکنم.حس میکنم یه دوسته که تو یه محیط آشنا دارم باهاش حرف میزنم.هرچند من بلد نیستم زیاد حرفای دلم رو بگم.به...