...

یه تیکه از نگفته ها و گفته ها

...

یه تیکه از نگفته ها و گفته ها

بازدم!

 نمیدونم چی شد که به این جایی که الان هستم رسیدم.... نمیدونم چی شد که اینی هستم که الان هست....

 دیگه خسته شدم... یَنی الان و در این ثانیه خسته نیستم...الان هیچ حسّی ندارم...امّا چن دقه پیش خسته بودم...

چرا و چرا باید انقد زندگیم تو ناهمواری باشه؟ یه آن شادِ شاد.چن دقه خسته؛یهو پر انرژی...یه آن غمگینِ غمگین...نمیدونم چی میشه....نمیدونم چی میشم....

 گم شده اون آرامشه چرا؟... گم شده اون احساسام چرا؟ اون خیال تخت...

حالا دیگه اما پشت همــــــــــــــــه ی رویاهام یه کابوس و هاله ی ترسه... ترس از . . . .

     

                         ________________________

بازدم....بازدم....بازدم....

 آروم باشم کاش...آروم بشم کاش..

           

نظرات 2 + ارسال نظر
Unicorn دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:02 http://fire-fighter.blogsky.com

میدونم چی میگی منم دقیقا همینجوریم خیلی حس بدیه ... اعصاب خورد کنه !

الان مثلاً شادم :دی

behzad پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 18:32 Http://shadmehr-music26.blogsky.com

سلام وبلاگ خوبی دارید به دیدن ما هم بیاید از نظرهای شما استقبال خواهیم کرد
آدرس وبلاگ‎‎ با ما به روز باشید ‏
Http://shadmehr-music26.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد