سلام.این روزا کارای زیادی دارم که باید انجام بدم...اما روحم هنوز اونقدرا آروم نیست.نمیدونم خیلی وقتا لحظه ها در انتظار لحظه های آرومی که هیچ وقت نمیان ولی فکر میکینم تو راهن سپری میشن.این تراژدی زندگی نکردن لحظه هاست.باید تمرین کنم که لحظه هام رو زندگی کنم.خیلی وقتا دنبال اینم که آروم شم تا شروع کنم ولی باید تو همین تلاطم ها شروع کنم...باید تو طوفان دل رو به دریا زد.
احساس میکنم تلخی هایی که چشیدم مزه زهر نمیدن...بیشتر شیبه مزه قهوه هستن.
برا خودت بنویس نه برا بقیه....
بنویس و نا امید هم نشو...
:)
سلام.ممنون از نظرتون
چه جالب
نوشته های من. پره از عنوان وبلاگ تو...
چرا ...؟
...