رفتم عقب نشستم.بعد از من دوتا آقا سوار شدن.
ــ دسّت درد نکنه.هَمی جاها من پیاده میشم.
چند متر جلوتر راننده نگه داشت تا یه آقایی که کنار خیابون منتظر تاکسی بود سوار شه.
ــ ببخشیدا ما یه ۲۰۰،۳۰۰ تومنی میخویم نداریم.رومونم نَمْشه به کَسْ بیگیم.شُمو نداری کاکو؟
راننده تاکسی یه دویصی برداشت و بهش داد.
ــ کاکو دسّت درد نکنه.درمُنده نشی.
.
.
.
۲ دقیقه بعد........آقایی که کنار من نشسته بود:
ــ شایدم راس میگفت.
شاید راست گفته بود
فقط شاید
نه بیشتر
: )
ها . آره واقعا چه جالب.سلام
بابا بیخیال...خیلی خفن بود