به نام آسمان که امروز دلش گرفته.نمیداند از چه گرفته.بغضش را فرو میخورد و باز فرو میخورد و باز...
همه کار خودشان را میکنند.هیچکس حواسش به آسمان نیست.هچ کس نمیفهمد چه حالی دارد.حتی گنجشکها...آنها که در آسمان بزرگ شده اند ....جوانی کرده اند...عاشق شده اند و عشقبازی کرده اند. شادی کردند و پرواز کردند.آنها هم حتی حواسشان نیست.حریصانه به دنبال تکه نانی...
و هیچ کس آسمان را نمیفهمد...
دلم گرفته.نمیدانم از چه گرفته.مدتهاست...بغضی ندارم که فرو خورم.....
و من آسمان را میفهمم.نگاه های سردش را...چشمانش را...که به هر سو میدود....
مثل گربه ای که از شهوت رد پای گربه ماده را بو مکشد تا ارضا شود...چشمان آسمان هم شهوت معنا را دارد...تشنه مفهوم است.
آنقدر بو میکشد...ولی...به هیچ میرسد.و دیگر...بو نمیکشد.همین که دست از بو کشیدن بر میدارد...گربه ماده را جلوی خودش میبیند...
هیچ کاری نمیکند.
اینبار گربه ماده است که برایش موس موس میکند...روی زمین میخوابد و پنجولهایش را بالا میبرد و شروع میکند خودش را لیس زدن...اما گربه دیگر تشنه نیست...شهوتی ندارد...
خودم را در آغوش آسمان غمناک جای میدهم...شانه هایش را نوازش میکنم و بوسه ای بر لبانش مینشانم....آرام اشک میریزد...اشک میریزد...اشک میریزد...اش.....
آرام میگیرد...اشکها آرامش میکنند..نگاهها به سوی آسمان خیره میشود...و دستهایشان را بالا می آورند تا نمناکی اش را احساس کنند.آسمان آرامتر میشود و نگاههای بیشتری متوجهش.
ار آغوشش بیرون می آیم. نمیفهمد!!!
...و گربه مشغول عشقبازی است!
هیچ کس به فکر آسمان نیست !
آدما به فکر آدما نیستن حالا بیان به فکر آسمون باشن ...
یکی مث من مث تو واسه سیر کردن شکم بچه هاش میره خود فروشی می کنه ... یکی مث من مث تو شوهر معتادش چند ساله گذاشته رفته و از زور بدبختی توی آشغالی ا رو می گرده ... یکی مث من مث تو پول نداره بره دکتر داره از درد می میره ... یکی مث من مث تو عزیزترینشو معتاد کرده این رژیم ! .... یکی مث من مث تو از ترس پدر معتادش که بهش نظر داره ! از خونه فرار می کنه ... یکی مث من مث تو فرار ازش یه ف احشه می سازه ... یکی مث من مث تو ب کارتشو ازش می گیره یه خوک ... یکی مث من مث تو سرشو میزاره رو ریل قطار از ترس داداش غیرتیش ... یکی مث من مث تو الان چند ساله بی گناه زندونیه ... یکی مث من مث تو مثله میشه توی راه آزادی ...می بینی ؟!!! ....
می بینی بی نام هیچکی حواسش نیست یا هست و ! ... سرمون کجاست زیر برف ؟!! چرا آب نمیشه این برف ؟!! اینجا کجاست ؟!! جم هوری اس لامی ایران ا سلامی ! گفتی حواسش نیست یاد اندک ! مسائلی افتادم که حواسمون نیست و حواسشون نیست .... و چون حواسمون نیست اونا هم خودشون رو زدن به بی حواسی ....
خوش به حال گربه ه ... خوش به حال آسمون ...
یادم می یاد راهنمایی که بودم یه انشا برای بارون نوشتم معلمم گفت خیلی قشنگه اونم توش گربه داشت درس مث گربه ی تو ... اونم توش بارون می یومد و آسمون غمیگن بود درس مث آسمون تو ...
آرامش کلماتت زیبا بود ای که نمی دانم به چه نامی بخوانمت ...
مهراوه : )
سلام.بازم سلام مهراوه جان.وقتی نوشتمش فکر نمیکردم یکی مث تو بتونه اینقد باهاش رابطه برقرار کنه.
حق با تو هست... در مورد چیزایی که نوشتی و فقط حسرتش میمونه واسه یکی مث من..مث تو.
.ممنون که حواست به نوشته من بود و نظرت رو نوشتی و خوشحالم کردی.
.ممنون.